" جستاری در پوچ گرایی - شاخه آلبالویی "

ساخت وبلاگ
آلبالو های ترشی است.

نمی دانم تا به حال چند کرم لولیده در این آلبالو ها را ندانسته قورت داده ام.

گاهی فکر می کنم هدف از خلقت این موجودات 2 میلی متری چیست . اینکه جان بکنند  و روی زمین بغلتند . بعد ،روزها طول بکشد که ازتنه ی درخت بالا  بیایند، باز روز ها وقت بگذارند که پوسته ی بیرونی میوه را بشکافند و بروند داخل .

عاقبتشان هم می شود اینکه اگر خیلی خوش شانس باشند و خورده نشوند ، کشته می شوند .

در بیهودگی احساس همین کرم ها را دارم .

به پوچی نرسیده ام اما با خود فکر می کنم که این همه جان کندن ، این همه از سر و کول همدیگر بالا رفتن و این همه سختی کشیدن، واقعا ارزش دارد ؟

کرمی که قرار است خورده یا کشته شود ، بهتر که از همان اول هم از درخت بالا نیاید و از گرسنگی بمیرد.

می دانم که انسان تعالی دارد . هدف دارد و خیلی حرف های  زیبا که همه شان را می شود در کتاب های تعلیمات دینی کلاس دوم راهنمایی هم پیدا کرد . اما در کتاب تعلیمات اجتماعی همان دوره ی راهنمایی ، آقای هاشمی نامی حضور دارد که برای بدست آوردن یک لقمه نان بیشتر از نیشابور به کازرون انتقالی می گیرد . (شاید هم برعکس ، درست یادم نیست )

آقای هاشمی به معنی واقعی کلمه " سگ دو " می زند تا آخر برج چیزی برایش پس انداز شود   . عاقبتش هم می شود این که کلا نامش را از توی کتاب تعلیمات اجتماعی، دو سه سالی است که حذف کرده اند.

نمی دانم حرف هایم کدام نظریه ی مکتب "نهلیسم " را تایید می کند اما به این نتیجه رسیده ام که همان بهتر از گرسنگی بمیرم تا اینکه  مثل کرم ها خورده شوم .


پ.ن : می دانم آقای هاشمی در کتاب های دوران ابتدایی بود و نه راهنمایی. این هم یک حربه ی ژورنالیستی است که بیهوده بودن جان کندن هایش ،بیشتر به چشم بیاید!

پ.ن: گاهی اوقات افراد به دنبال بهانه اند که تنهایت بگذارند .همان بهتر که بهانه را خودمان به آنها بدهیم.

 

سرگرمی...
ما را در سایت سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی قاسمی narges بازدید : 159 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1391 ساعت: 16:49