نمی دانم تا به حال چند کرم لولیده در این آلبالو ها را ندانسته قورت داده ام.
گاهی فکر می کنم هدف از خلقت این موجودات 2 میلی متری چیست . اینکه جان بکنند و روی زمین بغلتند . بعد ،روزها طول بکشد که ازتنه ی درخت بالا بیایند، باز روز ها وقت بگذارند که پوسته ی بیرونی میوه را بشکافند و بروند داخل .
عاقبتشان هم می شود اینکه اگر خیلی خوش شانس باشند و خورده نشوند ، کشته می شوند .
در بیهودگی احساس همین کرم ها را دارم .
به پوچی نرسیده ام اما با خود فکر می کنم که این همه جان کندن ، این همه از سر و کول همدیگر بالا رفتن و این همه سختی کشیدن، واقعا ارزش دارد ؟
کرمی که قرار است خورده یا کشته شود ، بهتر که از همان اول هم از درخت بالا نیاید و از گرسنگی بمیرد.
می دانم که انسان تعالی دارد . هدف دارد و خیلی حرف های زیبا که همه شان را می شود در کتاب های تعلیمات دینی کلاس دوم راهنمایی هم پیدا کرد . اما در کتاب تعلیمات اجتماعی همان دوره ی راهنمایی ، آقای هاشمی نامی حضور دارد که برای بدست آوردن یک لقمه نان بیشتر از نیشابور به کازرون انتقالی می گیرد . (شاید هم برعکس ، درست یادم نیست )
آقای هاشمی به معنی واقعی کلمه " سگ دو " می زند تا آخر برج چیزی برایش پس انداز شود . عاقبتش هم می شود این که کلا نامش را از توی کتاب تعلیمات اجتماعی، دو سه سالی است که حذف کرده اند.
نمی دانم حرف هایم کدام نظریه ی مکتب "نهلیسم " را تایید می کند اما به این نتیجه رسیده ام که همان بهتر از گرسنگی بمیرم تا اینکه مثل کرم ها خورده شوم .
پ.ن : می دانم آقای هاشمی در کتاب های دوران ابتدایی بود و نه راهنمایی. این هم یک حربه ی ژورنالیستی است که بیهوده بودن جان کندن هایش ،بیشتر به چشم بیاید!
پ.ن: گاهی اوقات افراد به دنبال بهانه اند که تنهایت بگذارند .همان بهتر که بهانه را خودمان به آنها بدهیم.
سرگرمی...
برچسب : نویسنده : علی قاسمی narges بازدید : 159